سال ۶۰ بود. جهاد کیشاورزی بودیم. سیل اومده بود. جاده روستایی با سنگی بسته شده بود. مردم جمع شدن هل میدادن اما تکون نمیخورد. هر چی گفتن یا ابیلفرض یا نقی یا این یا اون نشد. خلاصه یکی گفت یا خمینی و سنگ جابجا شد. یه باره همه شعار دادن: بولدوزری خمینی تو لودری خمینی. از اون موقع بود که عمام راحتتر همه مخالفان رو صاف کردن. سگ تو روح شریفشون.